๑۩۞۩๑سرزمین عشق ๑۩۞۩๑
چهار شنبه 1 تير 1390برچسب:, :: 1:29 :: نويسنده : vahid
در این چند صباح باقی مانده از عمرم میخواهم تنها باشم. دیگر بس است هر چه غم دلتنگی و غصه فرداها را تحمل کردم. با اینکه بی تو بودن برایم سخت است ، اما تو هنوز معنای عشق را نمیدانی. نمیدانی چگونه باید با من باشی ، هنوز نمیدانم که در قلبت چه میگذرد. نمیدانم در این مدتی که با هم بودیم مرا دوست داشتی یا نداشتی . دیگر صبرم به پایان رسیده ، مرا فراموش کن. میدانم که برای تو بهترین نبودم ، اما هر چه بود عاشقترین بودم . میدانم که عشق رویاهای تو نبودم ، اما هر چه بود برایم عزیزترین بودی. اگر لایق تو نبودم مرا ببخش ، هر چه بودم یک دلداده بودم . کسی بودم که شب و روز به یاد تو لحظه های سرد دور از تو بودن را با تمام سختی هایش گذراندم. نمیخواهم بگویم برای تو اشک ریختم ، این اعتراف تلخیست اما بدان که دیگر اشکی در چشمهایم نمانده که برای تو بریزم.
|
درباره وبلاگ ![]() نام : غم نام خانواگي:بيسیک نام پدر:درد نام مادر: پريشاني نام پدربزرگ : درويش تنها نام مادربزرگ : سلطان غم محل تولد:ويرون شهر تاريخ تولد:يكي از روز هاي باروني شماره شناسنامه : عدد تنهايي شغل:منتظر وضعيت فكري:فقط سوال جرم:افراط درعاشقي تاريخ جرم:روز اول خوشي ساعت جرم:شروع تپش قلب محل جرم :آشيان دوست علت جرم:فقط زندگي وزن:به سنگيني بغض چند ساله قد:كمتر از خاك رنگ چشم:صورتي رنگ مو:همرنگ درد تحصيلات:پايه آخر بد بختي مدت محکوميت : حبس ابد چراغم : شمع سقفم : اسمان مونسم : شب کارم : حسرت يادم : انتظار تو دردم : فراغ فريادم : سکوت ارزويم :ديدار تو زندگيم : فقط تو ادرس : خيابان غمستان – ميدان تنهايي – چهارراه بدبختي – خيابان رنج – کوچه غربت آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
نويسندگان ![]()
![]() |
|||||||||||||||